به فاصله چند دقیقه از گرفته نشدن پنالتی رخ داده روی اشکان دژآگه در بازی ملی پوشان فوتبال با آرژانتین، صفحه شخصی داور بازی در فیسبوک شناسایی و آدرس آن دست به دست شد تا با به صدا در آمدن سوت پایان بازی، فحاشی به وی در قالب چند صفحه ساخته شده، سازماندهی شده باشد؛ سرعت عملی مثالزدنی که مایه آبرویمان در جهان شده است!به گزارش «»، هرچند مسئولان با فیلتر کردن فیسبوک و برخی شبکههای اجتماعی فراگیر دیگر در سطح جهان در کشورمان نشان دادهاند که اعتباری برای این ابزارهای امروزی قائل نیستند، همه اینها موجب نشده که رفتار ایرانیان حاضر در این شبکهها به همه مردم کشورمان تعمیم داده نشده و دورنمایی از جو حاکم بر جامعه ایرانی به شمار نیاید.وقتی صفحه فیسبوک بازیکن فوتبالی چون لیونل مسی به جرم همگروه شدن تیم ملی کشورش با تیم ملی کشورمان در جام جهانی مورد هجوم قرار میگیرد، موقعی که مجری برنامه تلویزیونی قرعه کشی جام جهانی، بدترین و رکیک ترین فحشها را از جانب کاربران ایرانی در فیسبوک خود دریافت میکند، هنگامی که صفحه داور یک دیدار ورزشی به دلیل خطایی در عملکرد، با بمباران فحاشی اعضای ایرانی روبهرو میشود و…، دیگر نه کسی به فیلتر شدن این شبکه در ایران نگاه میکند و نه کاری دارد که فلان مسئول ایرانی اندر نکوهش امثال این شبکهها چه گفته، بلکه همه بدیها را به نام ایران و ایرانیان مینویسد!دکتر محمدمراد بیات، جامعهشناس در این باره میگوید: باید در نظر داشته باشیم که فناوری اطلاعات و شبکههای اجتماعی که ایجاد شده، فرصتی برای بشریت به شمار میآیند، منتها نحوه استفاده از این فرصت، موضوعی بسیار مهم است که نیازمند اصول و چهارچوبهایی است. از آغاز تاریخ تا کنون، این گونه بوده که هر ابزار و پدیدهای که خلق شده، کارکردهای منفی هم داشته است؛ مثلا اگر روزی چاقو ساخته شده، همان گونه که برخی برای کباب کردن گوشت و سیر کردن شکم از آن بهره بردهاند، برخی هم با آن شکم بی گناهی را پاره کردهاند؛ بنابراین، نمیتوان به چاقو نهیب زد که برای کارکردهای منفی از آن استفاده شده است.وی میافزاید: اگر در استفاده از این فرصت، از چهارچوبهای اخلاقی، اعتقادی و فرهنگی بهره ببریم و احترام به حسن و قبحهای مورد توجه همه ادیان، جوامع و آحاد بشر را مورد توجه قرار دهیم، از فرصت پدید آمده استفاده مناسبی کردهایم؛ اما اگر به سمت بی اخلاقیها و فحاشیها حرکت کنیم، این گناه شبکههای اجتماعی نیست، بلکه گناه امثال بنده و شماست که بلد نیستیم از این فرصت استفاده مطلوب را ببریم.استاد جامعهشناسی دانشگاه جامع علمی کاربردی با تأکید بر اینکه فیلتر شدن شبکههای اجتماعی چون فیسبوک سهم بسیاری در رویدادهایی همچون حمله به صفحات شخصی افرادی چون مسی یا داور دیدار اخیر فوتبال کشورمان در جام جهانی دارد، میگوید: یکی از عواملی که باعث شده چهره واقعی مردم ما و اخلاقمداری جامعه ما در امثال فیسبوک به نمایش گذاشته نشود، فیلتر کردن این گونه شبکههای اجتماعی است، چراکه موجب شده رفتار اقلیت بسیار کمی از جامعه فرصت بروز و ظهور بیابد و اکثریت جامعه که گرایش به خصوصیات اخلاقی و خوبیها دارند، بروز و ظهور نیابد. فیلتر عملا راه را برای بد و کریه جلوه دادن چهره جامعه ما باز کرده است. اگر این زمینه بود که همه حضور داشته باشند، بیگمان کمتر مشکلاتی از این دست میداشتیم.وی با آوردن نمونهای میافزاید: فرض بفرمایید در سیزده فروردین باشیم. همه مردم با خانوادههای خود به دشت و صحرا میروند و هیچ اتفاقی رخ نمیدهد و همه در عین شادی، ویژگیهای اخلاقی خوبی را به نمایش میگذارند. در این فضا اگر جاهایی خاصی باشد که با ترفند بتوان واردش شد، مطمئن باشید که آن محیط، محیط آسیبزایی خواهد شد. حکم ورود با گیر و بست و ترفند به فیسبوک حکم همین مثال است. اگر در دروازه را مثل سیزده فروردین باز کنیم، آن زمان نمایشی تمام عیار از شادی و اخلاق فضای عمومی جامعه را شاهد خواهیم بود و هیچ تعرضی رخ نخواهد داد یا اگر رخ دهد، سایرین آن را در نطفه خفه خواهند کرد.بیات در ادامه با تأکید بر اینکه بستن راه ورود به فیسبوک، حکم بیرون گذاشتن افراد صاحب نظر و کسانی که قابلیتهای فکری، علمی و اخلاقی را دارد، میگوید: با این شرایط، رخ دادن رویدادهایی از این دست طبیعی است؛ بنابراین، به آقایانی که همیشه دنبال داغ، درفش، قفل، بگیر و ببند و فیلتر ن میگردند، پیشنهاد میدهم اجازه بدهند کلید به این درهای بسته انداخته و چهره زیباتری از ایرانیان در این شبکهها، جایگزین این صورت مخدوش کنونی شود.این جامعهشناس در ادامه، بروز و ظهور صفحاتی پیرامون اتفاقاتی روزمره همچون تصادف کردن دو دختر یا سرگرمیسازی پیرامون محورهایی چون آهنگهای اجرا شده توسط یک دی جی یا گافهای بعضا کلامی مسئولان در شبکههای اجتماعی را از دیگر عارضههای فیلتر شبکههای اجتماعی میخواند که جای ایجاد خلاقیتهای مثبت را گرفته است.وی در این باره میگوید: وقتی میدان را برای ایجاد خلاقیتها باز نکرده و حضور را اقلیتی کنیم، درست مثل این است که به بیمارستان رفته و نتیجه بگیریم همه مردم مریض هستند. یا به پارک برویم و همه را شاد توصیف کنیم. این گونه است که وقتی به شبکههای اجتماعی سر بزنیم، با کمال تأسف، شاید این گونه فرض کنیم که نبض جامعه در این امور زده میشود، در حالی که بنده بر این باورم چنین نیست و در بسیاری امور دیگر هم نبض امور میزند، ولی زمینه بروز و ظهور نمییابد.